سلام دیروز هم که دیدم روزها خیلی تکراری شده و همش مهد و خونه برگشتنی تورو بردم شهر بازی ،تحویل کارکنان اونجا دادم و رفتم خرید میخواستم یه مقنعه سرمه ای خیلی تیره بخرم کمی دور زدم و یه کمی هم خرید کردم ومقنعه رو نتونستم پیدا کنم برگشتم شهربازی واومدم داخل و یک ساعتی باهات بازی کردم وبعد از دو ساعت بازی هنوز نمی خواستی بیایی دیگه خودم از خستگی داشتم پس می افتادم با هزار دوز و کلک که گفتم برات بستنی میخرم و خمیربازی میخرم که راضی شدی بیایی (تو هم حق داری توی خونه حوصلت سر میره) توی راه هم که مسیر بستنی فروشی رو میدونستی مستقیم رفتی اونجا و خودت بستنی سفارش دادی بستنی رو که داشتی میخوردی گفتی خمیربازی یادت رفت...