محیامحیا، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه و 17 روز سن داره

محیا یعنی تمام زندگی

بدون عنوان

سلام دیروز هم که دیدم روزها خیلی تکراری شده و همش مهد و خونه برگشتنی  تو رو بردم شهر بازی ،تحویل کارکنان اونجا دادم و رفتم خرید میخواستم یه مقنعه سرمه ای خیلی تیره بخرم کمی دور زدم و یه کمی هم خرید کردم ومقنعه رو نتونستم پیدا کنم برگشتم شهربازی و اومدم داخل و یک ساعتی با هات بازی کردم وبعد از دو ساعت بازی هنوز  نمی خواستی بیایی دیگه خودم از خستگی داشتم پس می افتادم با هزار دوز و کلک که گفتم برات بستنی میخرم و خمیربازی میخرم که راضی شدی بیایی (تو هم حق داری توی خونه حوصلت سر میره) توی راه هم که مسیر بستنی فروشی رو میدونستی  مستقیم رفتی اونجا و خودت بستنی سفارش دادی بستنی رو که داشتی میخورد...
28 آذر 1390

بدون عنوان

سلام دیروز هم که دیدم روزها خیلی تکراری شده و همش مهد و خونه برگشتنی تورو بردم شهر بازی ،تحویل کارکنان اونجا دادم و رفتم خرید میخواستم یه مقنعه سرمه ای خیلی تیره بخرم کمی دور زدم و یه کمی هم خرید کردم ومقنعه رو نتونستم پیدا کنم برگشتم شهربازی واومدم داخل و یک ساعتی باهات بازی کردم وبعد از دو ساعت بازی هنوز نمی خواستی بیایی دیگه خودم از خستگی داشتم پس می افتادم با هزار دوز و کلک که گفتم برات بستنی میخرم و خمیربازی میخرم که راضی شدی بیایی (تو هم حق داری توی خونه حوصلت سر میره) توی راه هم که مسیر بستنی فروشی رو میدونستی مستقیم رفتی اونجا و خودت بستنی سفارش دادی بستنی رو که داشتی میخوردی گفتی خمیربازی یادت رفت...
28 آذر 1390

بدون عنوان

این روزها هوای تهران به قدری آلوده هست  که سعی میکنیم محیا رو بیرون نبریم از مهد میریم خونه و از خونه به مهد به همین خاطر مطالب ویا خاطره خاصی نیست فقط بازی با اسباب بازی و نقاشی و خمیر بازی و درنهایت تماشای سی دی ازجمله سی دی فیلم سینمایی خاله سوسکه هست که مخصوص بچه هاست که یک قسمتش هست آقا موشه خاله سوسکه رو میبینه بهش میگه خاله قزی،شلوار قرمزی،کفش طلا موی حنا کجا میری حالا این قسمت توی ذهن محیا مونده بود چهارشنبه رفته بودیم آرایشگاه دوتا دخترخانم هم اونجا بودند که کمی زیادی به تیپشون رسیده بودند چکمه های بل...
27 آذر 1390

بدون عنوان

این روزها هوای تهران به قدری آلوده هست که سعی میکنیم محیا رو بیرون نبریم از مهد میریم خونه و از خونه به مهد به همین خاطر مطالب ویا خاطره خاصی نیست فقط بازی با اسباب بازی و نقاشی و خمیر بازی و درنهایت تماشای سی دی ازجمله سی دی فیلم سینمایی خاله سوسکه هست که مخصوص بچه هاست که یک قسمتش هست آقا موشه خاله سوسکه رو میبینه بهش میگه خاله قزی،شلوار قرمزی،کفش طلا موی حنا کجا میری حالا این قسمت توی ذهن محیا مونده بود چهارشنبه رفته بودیم آرایشگاه دوتا دخترخانم هم اونجا بودند که کمی زیادی به تیپشون رسیده بودند چک...
27 آذر 1390

بدون عنوان

با سلام این چند روزی که نبودم رفته بودم کلاس کتابخانه های دیجیتال که خدارو شکر دیروز تموم شد امروز هم خسته بودیم ودیر اومدیم سرکار واما توی این چند روز اتفاق خاصی نیفتاد دیروز ختم خاله ام بود رفتیم مسجد و اکثر دوستان وآشنایانی که سالها بود ندیده بودمشان دیروز دیدم کلی آدرس و شماره تلفن رد و بدل شد قرار شد تو تولد محیا همه شون رو دعوت کنم راستی امروز ٢٢ آذره ودقیقا دو ماه دیگه تولد محیا محیای عزیزم منت بر زمستان گذاشتی، بهمن را سرافراز کردی و عدد ٢٢ رو خوش یمن کردی من امروز به نيت بیست و دومین روز ماه 22 بار اسفند دود مي كنم مبادا چشمت بزنند، 22 بار به رهگذران خسته لبخند مي زنم، 22 هزار بار سر بر آسمان...
22 آذر 1390

بدون عنوان

با سلام این چند روزی که نبودم رفته بودم کلاس کتابخانه های دیجیتال که خدارو شکر دیروز تموم شد امروز هم خسته بودیم ودیر اومدیم سرکار واما توی این چند روز اتفاق خاصی نیفتاد دیروز ختم خاله ام بود رفتیم مسجد و اکثر دوستان وآشنایانی که سالها بود ندیده بودمشان دیروز دیدم کلی آدرس و شماره تلفن رد و بدل شد قرار شد تو تولد محیا همه شون رو دعوت کنم راستی امروز ٢٢ آذره ودقیقا دو ماه دیگه تولد محیا محیای عزیزم منت بر زمستان گذاشتی، بهمن را سرافراز کردیو عدد ٢٢ رو خوش یمن کردی من امروز به نيت بیست و دومین روز ماه 22 بار اسفند دود مي كنم مبادا چشمت بزنند، 22 بار به رهگذران خسته لبخند مي زنم، 22 هزار بار س...
22 آذر 1390

محیا در مراسم عاشورا

سلام روز عاشورا من و تو بابا محمود وخاله ومهرناز رفتیم هیات و از اونجا افتادیم دنبال دسته و مراسم سینه زنی و شبیه خوانی و بعد همراه با عزاداران برگشتیم هیات و غذا گرفتیم رفتیم خونه روز تاسوعا هم خاله ام لیلای من فوت کرده بود همه رفته بودند ختم داران فقط من و خاله به دلایلی نتونستیم بریم زنگ زدم داران همه اونجا بودند واقعا جای ما خالی بود   ...
16 آذر 1390

بدون عنوان

سلام محیا دیروز بابایی اومده بود کتابخانه داشت وبلاک شمارو می دید گقت من هم میخوام  توی وبلاک محیا مطالبی بنویسم که پست قبلی از طرف بابایی تقدیم به شما یک سری عکس هم با گوشیش گرفته بود که من  امروز اونا رو میزارم تو وبلاک ...
13 آذر 1390

بدون عنوان

سلام محیا دیروز بابایی اومده بود کتابخانه داشت وبلاک شمارو می دید گقت من هم میخوام تویوبلاک محیا مطالبی بنویسم که پست قبلی از طرف بابایی تقدیم به شما یک سری عکس هم با گوشیش گرفته بود که من امروز اونا رو میزارم تو وبلاک ...
13 آذر 1390